برای داشتن «حضور قلب در نماز» چه کنیم؟
خود نماز ذکر است بلکه یکى از مصادیق اعظم ذکر است. چون ذکر یعنى یاد خدا، و در تمام نماز چه افعال و چه اقوال، روح و جان نماز همان حضور قلب است که حقیقت ذکر است و نماز بدون حضور قلب، نماز فاقد روح و جان است که ارزشی ندارد.
حضور قلب روح و مغز عبادات است. در آموزههای دینی بر این مسئله به ویژه در
نماز تأکید شده است. در نماز که أهمّ امور است باید انسان در حضور قلب به
خدا منقطع باشد و هیچ خاطرهاى و اندیشهاى از ذهن عبور نکند چون حضور قلب و
خشوع و خشیت مقصود کلّى از نماز است، آیات و اخبار بسیار در ترغیب بر آنها
و فضیلت و ستایش اهل آنها و مذمّت غفلت و دل مشغولى در امور دنیا و
وسوسههاى باطل در حال نماز رسیده است، و نیز اخبار دلالت دارد که انبیاء و
اوصیاء و بزرگان اولیاء به هنگام اشتغال در نماز در نهایت توجّه و خشوع و
خوف بودند. نوشتار حاضر اهمیت و راههای حضور قلب را مورد تحلیل و بررسی
قرار میدهد.
***
انسان در هر لحظه از افکار و خواطر خالى نیست؛ در
سکون و حرکت، در خواب و در بیدارى. افکار و خاطرات مانند موج هاى خروشان از
اصقاع و نواحى نفس هجوم مىآورند، و ملکات مکتسبه و برخورد با مشاهدات
روزمرّه هر دم بر انسان خاطرهاى مىزایند. این خاطرات مانند تیغهایى
آبدار و شمشیرهایى برّان بر قلب حمله نموده، او را در پرده مىافکنند و
جریحهدار مىکنند.
از هر خاطرهاى بگریزد، به خاطره دیگرى دچار
مىشود. گریز از خاطره نیز به نوبه خود خاطره جدیدى است. صور و اشکال
موجودات فانیه صف بسته، دائماً در ذهن او رژه مىرود و میدان نفس را محلّ
تاخت و تاز خود قرار مىدهند؛ مولوی در این باره گوید:
جان همه روز از لگد کوب خیال
وز زیان و سود و از بیم زوال
نى صفا مىماندش نى لطف و فرّ
نى بسوى آسمان راه سفر
(جلال الدین محمد بن محمد، مولوی، مثنوىمعنوى، دفتر اول، ص22)
حقیقت نماز حضور قلب و نفى خواطر است
نماز
یگانه ارتباط و اتّصالى است که ناگهان او را از این هیاهو مىرهاند؛ چون
حقیقت نماز حضور قلب است، و حضور قلب مستلزم نفى خواطر و توجّه تام به ذات
اقدس ربوبى است.
لذا با این توجّه تمام خاطرات مضمحل مىگردد، افکار و
خیالات نیست و نابود مىگردد، آن لشکرهاى صف کشیده شده افکار و آن تداعى
معانى صور و اشکال مانند نمک در آب حل مىشود، و آن آشوب و هیجان تبدیل به
آرامش و سکون مىگردد. آن گرد و غبار خیالات تبدیل به زمین سرسبز و خرّم و
آب پاشیده شده، آن امواج پرخروش تبدیل به یک آب صاف و آرام مىشود.
معلوم
است که اقلّ فایده آن استراحت موقّتى از پریشانى حواس و افکار، و فائده
مهم آن اتّصال به ابدیّت و خداوند است. چون آئینه دل صاف شد و آب خروشان
آرام گرفت و گرد و غبار شهوات و افکار مشوّش نشست، جلوه خورشید حقیقت و شمس
سرمدى در قلب واضح مىشود؛ بنده خداى خود را با چشم دل مىبیند، با او
مىگوید و با او مىشنود. یکى از بزرگان مىفرماید: من هر وقت بخواهم خدا
با من صحبت کند قرآن مىخوانم، و هر وقت بخواهم من با خدا تکلّم کنم نماز
مىخوانم چه حال بهتر از این حال که انسان دمى مغز خود را از فکر این دنیاى
پر شر و شور خالى کند (دنیائى که عیشش توأم با ناگوارى و حیاتش توأم با
موت و شادیش مقرون با سوگ و ماتم است) و توجّه به حرم انس و مقام قرب و محل
أمان بگرداند، و به ابدیّت پیوسته شود.(سید محمد حسین حسینى طهرانى،
انوارالملکوت، ج1، ص99- 101)
1. اهمیت حضور قلب
موجوداتى را که ما در خارج مشاهده مىکنیم ظاهرى دارند و باطنى. هر موجودى از موجودات طبیعى، جسمى دارد و روحى، مُلکى دارد و ملکوتی.
مثلًا
نمازى را که انسان می خواند، ظاهرى دارد و باطنى، ظاهرش طهارت است و
استقبال و قیام و رکوع و سجود و دعا و قرآن و تسبیح و غیر ذلک؛ و باطن و
ملکوتش، آن جان و روح این نماز است، که آیا از روى ریا و خودپسندى و عُجب و
مقاصد پائین خوانده است، و یا از روى خلوص و اخلاص؟
انسان آن را با
حالت پریشان و هجوم خواطر خوانده است، یا با طُمأنینه و سکینه خاطر و حضور
قلب؟ درجات حضور باطنى او در چه حدود بوده است؟ و سیر معراجى او تا به کجا
او را رسانده است؟
(سید محمد حسین حسینى طهرانى، معاد شناسى، ج 6،
ص182) با توجه به آنچه که ذکر شد، باطن در مقابل ظاهر بوده و اصل است و
نماز بیحضور قلب، نمازی است که اصالت ندارد.
ملا مهدی نراقی(ره) در اهمیت حضور قلب در نماز گوید:
حضور
قلب و خشوع روح نماز است و چگونه نباشد و کمال نماز به آن بسته نباشد و
حال آنکه نماز گزار در نماز و دعاى خود در مقام مناجات با پروردگار است؟ و
شک نیست که سخنى که از روى غفلت سر زند مناجات نیست.
و همچنین کلام
آشکار ساختن آن چیزى است که در ضمیر آدمى است، و این جز با حاضر بودن دل
ممکن نیست، پس کسى که با دل غافل مىگوید: «اهدِنَا الصِّراطَ
المُستَقیمَ» خواستار چیست؟
و نیز شک نیست که مقصود از قرائت و اذکار
همانا ثنا و حمد و تضرّع و دعاست، و مخاطب خداى تعالى است، پس هر گاه دل
بنده با پرده غفلت پوشیده باشد و او را نبیند و مشاهده نکند، بلکه از مخاطب
غافل باشد، و زبان خویش به حکم عادت بجنباند، این چقدر از مقصود نماز که
براى پاک و روشن ساختن دل و تجدید یاد خدا و رسوخ ایمان تشریع شده دور
است!(ملا مهدی نراقی، جامع السعادات، ج3، ص325)
2. حضور قلب شرط قبولی نماز
خود
نماز ذکر است بلکه یکى از مصادیق اعظم ذکر است. چون ذکر یعنى یاد خدا، و
در تمام نماز چه افعال و چه اقوال، روح و جان نماز همان حضور قلب است که
حقیقت ذکر است.(سید محمد حسین حسینى طهرانى، رساله سیرو سلوک منسوب به بحر
العلوم، ص131) و نماز بدون حضور قلب، نماز فاقد روح و جان است که ارزشی
ندارد.
فیض کاشانی(ره) مىفرماید: بدون توجّه و حضور قلب، نماز ابداً
مقبول نیست، به دلیل آنکه اوّلًا خدا مىفرماید: «وَ أَقِمِ الصَّلاة
لِذِکْرى»(طه ـ 14) (نماز را برای یاد من به پا دار)و ثانیاً مىفرماید:
«وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلین»(اعراف ـ 205) (از غافلان مباش) و ثالثاً
مىفرماید: «لا تَقْرَبُوا الصَّلاة وَ أَنْتُمْ سُکارى حَتَّى تَعْلَمُوا
ما تَقُولُون» (اى اهل ایمان هنگامى که (از خمر و مى) مست باشید نزدیک نماز
نروید (نماز نخوانید) تا آنکه بدانید چه مىگویید)(نساء ـ 43)
در آیه
اوّل تعلیل مىکند وجوب اقامه نماز را به ذکر خدا؛ بنابراین اگر علّت حکم
که آن یاد و توجّه به خداست در نماز نباشد نماز بىفائده است. و امّا در
آیه دوّم صریحاً نهى از غفلت مىکند. و امّا در آیه سوّم بعضى تفسیر
کردهاند که مقصود از سُکارى، «سُکارى مِن کِثرَة الهَمّ، و قِیلَ: مِن
حُبِّ الدُّنیَا» (مستی از کثرت هم و غم دنیا و گفته شده مستی از حب دنیا
میباشد).
فرض کن همان ظاهرش مراد باشد که سکارى از خوردن مسکرات، ولکن
چون در آیه شریفه علّتش بیان شده که مىفرماید: «حَتَّى تَعْلَمُوا ما
تَقُولُون»(نساء ـ 43)، معلوم مىشود که کسى که در این علّت شریک است گرچه
به حبّ دنیا یا کثرت هموم باشد نباید در نماز داخل شود مگر آنکه این موانعِ
توجّه تامّ را از خود دور کند.(ملا محسن فیض کاشانى، المحجة البیضاء فی
تهذیب الإحیاء، ج1، ص 349) البته توجه داشت که نماز بدون حضور قلب از نظر
فقهی رفع تکلیف میکند اما نماز تام و کامل با حضور قلب بدست میآید.
3. دستور العمل و راهکارها
در ذیل چهار دستور العمل برای ایجاد حضور قلب در نماز ارائه میشود:
الف) عدم توجه به اطراف
«وَ
رَوَى مُعَاذُ بْنُ جَبَلٍ عَنْهُ «ص» اَنَّهُ قَالَ: «مَنْ عَرَفَ مَنْ
عَلَى یَمِینِهِ وَ شِمَالِهِ مُتَعَمِّداً فِی الصَّلَاةِ فَلَا صَلَاةَ
لَهُ» (نمازگزاری که بداند در راست و چپ خود چه میگذرد، و به اطراف خود
توجه داشته باشد نمازش پذیرفته نمیشود) (محدث نورى، مستدرک الوسائل و
مستنبط المسائل، ج4، ص99)
این حدیث در مقام بیان این است که هنگام
نماز، باید توجه خود را از اطراف بریده و به نماز مشغول شد و مسلماَ این
عدم توجه به اطراف، در کاهش خواطر نفسانی نقش بسزایی دارد.
ملا احمد
نراقی(ره) در اهمیت حضور قلب در نماز و انقطاع و عدم توجه به اطراف نقل
کرده که: «ابو طلحه انصارى باغى داشت روزى در آنجا نماز مىکرد در آن
حال، مرغى شروع به خواندن کرد و دل او مشغول آواز آن شد. گفت: باغى که مرا
از حضور قلب در نماز باز دارد به کار من نمىآید آن را فروخت و قیمت آن را
تصدق کرد» (ملا احمد نراقى، معراج السعادة، ص706)
و برخی به قدری در
نماز خود مستغرق بوده و از اطراف بیخبر میشوند، که حتی در آن موقع
اگردردی در اعضایی از بدنشان رخ میداده است، متوجه نمیشدند.
در عضوى
از اعضاى یکى از خاشعان خوره پیدا شد، لازم گردید آن عضو قطع شود، امّا وى
مانع از آن مىشد. گفتند: در نماز هر چه بر سر او آورند در نیابد، لذا
هنگامى که در نماز بود آن را قطع کردند.
نظیر این قضیّه به مولاى ما
امیر مؤمنان علیه السلام نیز نسبت داده شده است که پیکان تیر در پاى آن
حضرت فرو رفته بود، و بیرون آوردن آن ممکن نمىشد فاطمه علیها السلام
فرمود: آن را در حال نماز از پایش بیرون آورید، زیرا در آن حال آنچه را بر
او مىگذرد احساس نمىکند، لذا آن تیر را به هنگامى که مشغول نماز بود از
پایش بیرون کشیدند. (ملا محسن فیض کاشانى، المحجة البیضاء فی تهذیب
الإحیاء، ج1، ص 397-398)
ب) صَلاه مودع (آخرین نماز)
(از رسول خدا(ص)
روایت است: وقتى که به نماز برمىخیزى آن چنان نماز را بجاى آور گویا
آخرین ملاقات و دیدارى است که با محبوب و پروردگارت دارى. و وقتى که داخل
نماز شدى فرض کن این آخرین نمازى است که در دنیا بجاى مىآورى. و بهشت را
در پیشگاه رویت مشاهده نما و جهنّم را در زیر پایت احساس کن و فرشته مرگ را
پشت سر خود بپندار و پیامبران را سمت راست و فرشتگان الهى را در سمت چپ
خود مشاهده نما و خداى تعالى از بالا ناظر بر اعمال و رفتار تو است. پس
بیندیش حال در پیشگاه چه کسى ایستادهاى و با چه کسى مناجات مىنمائى و چه
کسى ناظر بر احوال تو است). (شیخ عباس قمى، سفینهًْ البحار، ج5، ص158)
علّامه بحرالعلوم طباطبائى(ره) در این مورد در منظومه «الدرهًْ النجفیهًْ» ص155 سروده است:
«و صَلِّ بِالخُضُوعِ و التَّخَشُّعِ وَ کُنْ إذا صَلَّیتَ کَالمُوَدِّعِ»
(نماز
را در حال خضوع و خشوع بجاى آور و گمان داشته باش که این نماز آخرین نماز
از عمر تو مىباشد که دارى با خداى خودت خداحافظى مىنمائى).
همان گونه
که در این حدیث آمده است و طبق توصیه برخی از اساتید اخلاق معاصر و گواهی
تجربه، یکی از راهکارها برای حضور قلب در نماز، این است که خواطر خود را
متوجه این امر کنیم که شاید، آخرین نمازی باشد که میخوانیم و دیگر توفیق
آن را نخواهیم داشت، چنین توجهی سهم بسزایی در کاهش خواطر زائد خواهد داشت.
ج) دستور العمل علامه تهرانی(ره)
از علامه تهرانی (ره) دو دستور العمل ذکر میگردد: الف) احضار معانی بدون توجّه به خود آنها. ب) انجام مستحبات.
1 ـ احضار معانی بدون توجّه به خود آنها
در
نماز که أهمّ امور است باید انسان در حضور قلب به خدا منقطع باشد و هیچ
خاطرهاى و اندیشهاى از ذهن عبور نکند، و این فقط در صورتى امکان پذیر است
که جملات و عبارات نماز که طبعاً حاوى معانى خود مىباشند بدون اندک توجّه
به خود آنها در ذهن بیاید و بر زبان جارى شود. در این صورت نماز، نماز
است. یعنى مخاطب خداست؛ حضور قلب با خداست.
و گرنه حضور قلب با الفاظ و
یا با معانى است؛ و خداوند علِىّ أعْلى مهجور گردیده، و فقط به نظر ضمنى که
در حقیقت نظر نیست به او ملاحظه شده است.(سید محمد حسین حسینى تهرانى،
روح مجرد، ص164)
2 ـ انجام مستحبات
در نماز انسان قلب و همان حقیقت
خود را محو در عظمت آن موجود ازلى و ابدى که تمام موجودات قائم به اوست
مىنماید، و خود را بدان ابدیّت مىپیوندد، و به ذکر او و یاد او آرامش
مىگیرد؛ «الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ
أَلا بِذِکْرِاللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب» (آنها که به خدا ایمان آورده و
دلهاشان به ذکر خدا آرام مىگیرد، هان که دلها با ذکر خدا آرامش مىیابد)
(رعد ـ 28)
و لذا آنچه براى تمرکز حواسّ و حضور قلب مفید است، در نماز مستحبّ است؛ مانند:
1) آنکه انسان در منزل خود بیتى را براى نماز اختصاص دهد و با حال پریشان وارد نماز نشود.
2) قدرى تأمّل کند تا آرام بگیرد.
3) با شکم سیر و مملوّ از طعام روى به نماز نیاورد.
4) در نماز سجّاده بیندازد.
5) انگشترى عقیق دست کند.
6) عطر بزند.
7) مسواک کند.
8) عمامه ببندد و طرف راست او را از زیر حنک بگذراند.
9) لباس سفید در بر کند.
10) نگاهش در مواقع و حالات مختلفه نماز به مواضع معیّنه و مقرّره در فقه بوده باشد.
11)
مستحبّ است نمازهاى نوافل خود را در خفیه بخواند، لکن نمازهاى واجب را
مستحبّ است به جماعت و در مسجد بجاى بیاورد.(سید محمد حسین حسینى تهرانى،
انوارالملکوت، ج1، ص136)
بنابر این هر چقدر به مستحباتی که در شریعت اسلامی وارد شده است، بیشتر توجه کنیم و عامل باشیم حضورقلب بیشتری بدست میآوریم.
4. آیات قرآن
چون
حضور قلب و خشوع و خشیت مقصود کلّى از نماز است، آیات و اخبار بسیار در
ترغیب بر آنها و فضیلت و ستایش اهل آنها و مذمّت غفلت و دلمشغولى در امور
دنیا و وسوسههاى باطل در حال نماز رسیده است، و نیز اخبار دلالت دارد که
انبیاء و اوصیاء و بزرگان اولیاء به هنگام اشتغال در نماز در نهایت توجّه و
خشوع و خوف بودند.
خداى متعال مىفرماید: «الَّذینَ هُم فی صَلاتِهِم
خاشِعُونَ» « [مؤمنان] کسانى هستند که در نماز خود ترسان و خاشعاند»
(مؤمنون ـ 2)
و مىفرماید: «وَ اقِمِ الصَّلاةَ لِذِکرى» (طه ـ 14) «نماز را براى یاد کردن من بپا کن».
و غفلت ضدّ یاد کردن است، پس هر که در نماز خود غافل باشد بپا کننده نماز براى یاد او نیست. و مىفرماید:
«وَ لا تَکُن مِنَ الغافِلینَ» (اعراف ـ 204) «و از غافلان مباش».
و
مىفرماید: «فَوَیلٌ لِلمُصَلِّینَ، الَّذینَ هُم عَن صَلاتِهِم ساهُونَ»
(ماعون-۵- ۴) «واى بر آن نمازگزاران، که از نماز خود غافلند».
آنان را با آن که نماز گزارند بر غفلت از نماز مذمّت مىکند، نه براى اینکه نماز را ترک مىکنند.
و مىفرماید: «لا تَقرَبُوا الصَّلاةَ وَ انتُم سُکارى حَتَّى تَعلَمُوا ما تَقُولُونَ» (نساء ـ 43)
«در حال مستى و بیهوشى نزدیک نماز مشوید تا بفهمید چه مىگوئید».
و
گفتهاند: مراد بیهوشى از کثرت همّ و غم دنیاست، و گفتهاند: از محبّت
دنیا، و اگر بر ظاهر آن حمل شود بیدار باش بر مستى دنیاست، زیرا علّت را
بیان کرده و فرموده است: تا بدانید چه مىگوئید. و چه بسا نمازگزارى که
شراب نیاشامیده و حال آنکه در نماز خود نمىداند چه مىگوید.(ملا مهدی
نراقی، جامع السعادات، ج3، ص326- 327)