نوای قرآن

مواردی با محوریت قرآن و عترت

نوای قرآن

مواردی با محوریت قرآن و عترت

معرفی کتاب: راز نیایش
پرتال های مرتبط


تفسیر قرآن کریم
ارتباط مجازی
نشریه های آنلاین
آخرین نظرات
  • ۷ مرداد ۹۵، ۱۱:۲۸ - ناشناس
    جز 4
  • ۷ مرداد ۹۵، ۱۱:۲۷ - ناشناس
    جز 6
  • ۸ تیر ۹۵، ۱۵:۴۱ - علی رحمانی پور
    سپاس
برگزیده خبرگزاری ها

پرتال های مرتبط


دنبال کنندگان
سامانه پیامکی
خبرهای تصویری


معرفی کتاب
آخرین پوسترهای حجاب
مراجع تقلید

اگر سوال، انتقاد و یا پیشنهادی در رابطه با هر بخش از وبلاگ دارید می توانید با ما در میان بگذارید.
برای تماس با ما اینجا کلیک کنید



همسر شهید قاضی خانیدر رابطه با مطلب منتشر شده از گفتگوی دختر 4 ساله اش با مقام معظم رهبری در حاشیه دیدار اخیر ایشان با خانواده شهدا گفت: یک روز با ما تماس گرفتند و گفتند به ضیافت افطار بیت رهبری دعوت شده ایم از این بابت بسیار خوشحال بودم و بچه ها را حسابی آماده کردم.
 
مثل یک مهمانی مهم برای خودم و بچه ها لباس و کفش نو تهیه کردم تا در حضور حضرت آقا آراسته باشیم. به شدت برای این دیدار بی تاب بودیم. هم من هم پسر بزرگم «محمد متین» که 7 سال دارد.

 

آن روز هم وقتی رسیدیم داخل بیت من در بهت و حیرت بودم و جذبه و ابهت حضرت آقا چنان مرا گرفته بود که فقط گریه  میکردم. دیدار ایشان از نزدیک با تلویزیون خیلی متفاوت است. ایشان به حدی ابهت دارند که آدم بی اختیار فقط اشک می ریزد.

 

دیگر نمی توانستم شیطنت های نهال را کنترل کنم. نگران بودم مبادا گم شود که دوستان گفتند کسی نمی تواند از بیت خارج شود، برای همین خیالم راحت شد.

 

نامه ای  که برای آقا نوشته بودم را تحویل دادم و تنها خواسته ام این بود که برای بچه هایم دعا بکنند.

 

چند دقیقه ای از نهال غافل شدم و اصلا متوجه نشدم کجا رفته است. چون خیالم راحت بود که نمی تواند بیرون برود دنبالش نگشتم. محمد متین هم رفته بود در قست آقایان وتنها بود. با خودم گفتم بگذارم راحت باشند و خاطره خوبی از اینجا برایشان بماند.

 

 

بعد از مدتی نهال برگشت، پرسیدم کجا بودی؟ گفت رفته بودم پیش حاج آقا من گمان کردم کسی از آقایان را دیده و مشغول بازی و صحبت شده،  اصلا نمی دانستم منظورش از حاج آقا مقام معظم رهبری است. پرسیدم خب حاج آقا چی می گفت؟ گفت:« من دیدم حاج آقا یک کلاهی روی سرش دارد، به او گفتم این کلاه را مادرت برایت درست کرده؟ او هم گفت: بله، گفتم کلاهت را میدهی به من؟ گفت: این مال خودم است، لازمش دارم. برای تو یکی دیگر میخرم. من هم گفتم پس اگر میخواهی برای من بخری، صورتی اش را بخر...»

 

آنجا به این حرف های نهال خندیدم و حتی تصورش را هم نمی کردم این گفتگو را با حضرت آقا انجام داده است. وقتی برگشتیم خانه دوستانم تماس گرفتند و گفتند عکس های نهال در اینترنت منتشر شده که دارد با مقام معظم رهبری صحبت می کند و ایشان هم می خندند. آنجا تازه فهمیدم که ماجرای کلاه صورتی جزئیات گفتگوی نهال با ایشان است. عکس آقا را  به نهال نشان دادم و گفتم از این حاج آقا کلاه صورتی خواستی؟ که تایید کرد و دوباره همان ماجرا را برایم تعریف کرد.

 

 

از نهال پرسیدم آقا دیگر چه گفتند؟ گفت: حال تو و داداش ها را پرسید و گفت چرا برادر هایت را نیاورده ای؟... قند توی  دلم آب شد. سرتا پای نهال بوسیدم که همچین سعادتی نصیبش شده است.

 

به گزارش خبرگزاری دانشجو؛ شهید مهدی قاضی خانی متولد سال 64 بود که در 16 آذر ماه سال 94 در حلب سوریه به شهادت رسید. ار این شهید بزرگوار سه فرزند به یادگار مانده که «نهال» 4 ساله تنها دختر و فرزند وسط ایشان است.


برای دیدن تصاویر در اندازه بزرگ تر بر روی تصاویر کلیک کنید

منبع اصلی : خبرگزاری دانشجو

منبع بازنشر کننده: خبرگزاری رجا نیوز

مطالعه مطالب زیر به شما پیشنهاد می شود

نظرات (۱)

۱۰ تیر ۹۵ ، ۰۰:۰۲ فاطمه سلیمی
واقعه ی بسیار جالبی بود
به نظر من این نمایان گر مهربانی و کودک نوازی حضرت آقا است که هم نوای کودکانه ی دختری خرد شده است بدون هیچ تشریفاتی و فارق از همه ی مقام و منسب های دنیوی همچون جدش رسول الله 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی