مهجوریت درس قرآن در مدارس
به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، ۱۴ فروردینماه، شعبه قم ایکنا طی مصاحبهای با یکی از مسئولان قرآنی این استان از به حساب نیامدن قرآن به عنوان یکی از دروس اصلی در مدارس صحبت به میان میآورد. به نظر میرسید که این اظهارنظر که بازخوردهای متفاوتی را نیز به دنبال داشت، کم کم به فراموشی سپرده شده است، اما با فرا رسیدن هفته معلم یکی از کارشناسان قرآنی کشور، نقدی بر جوابیه وزارت آموزش و پرورش ارائه داده است تا بار دیگر این موضوع مهم مطرح شود.
علیرضا شعبانیفرد، کارشناس مدیریت راهبردی امور قرآنی، یادداشتی را در اختیار ایکنا قرار داده که در ادامه میخوانید.
مقدمه
با گذشت چند روز از جوابیه معاونت پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش نسبت به مصاحبهای با عنوان «مشکل اصلی در نظام آموزشی/ قرآن جزو دروس اصلی مدارس به حساب نمیآید» که با هیچ واکنشی از سوی هیچ فرد حقیقی و حقوقی مواجه نشد و البته شاید از این باب بوده که همه وضع را از دست رفته میپندارند، با ابراز تأسف از خودبزرگبینی مسئولان آموزش و پرورش و برخی مسئولان دیگر که تاب بیان هیچ حقیقت تلخی را ندارند، ناچار شدم راقم این سطور باشم به درد، به مصداق شعر فردوسی طوسی از قول رستم فرخزاد که گفت: «یکی نامه سوی برادر به درد/ نبشت و سخنها همه یاد کرد».
اما موضوع از این قرار است که مدیر دفتر فعالیتهای قرآنی دانشگاه قم در مصاحبهای، ضمن تبیین شاخصه آموزش قرآن در واحدهای درسی دانشجویان این دانشگاه به عنوان وجه متمایز با دیگر دانشگاهها گفته بود: «هنوز این مسئله تفهیم نشده است که قرآن، فوق برنامه نیست و باید درس اصلی در میان دروس دیگر به حساب آید.» و بعد اشاره کرده بود به چالش اصلی کشور در آموزش و پرورش با این معنا که در آموزش و پرورش به عنوان یک درس جدی به درس قرآن نگاه نمیشود و نتیجهاش این است که حتی برخی از دانشجویان رشته ادبیات عرب و علوم قرآن نیز متأسفانه در قرائت اولیه قرآن مشکل دارند.
پیشینه
همه میدانند که موضوع کماهمیتی آموزش و پرورش به قرآن، دردی دیرینه است و به قول شاعر «از درد کهنهای که مداوا نمیشود/ یا میشود گلایه کنم یا نمیشود».
بیان این درد از زبان طلایهدار تمسک به قرآن در کشور یعنی مقام معظم رهبری در سال ۱۳۸۵ به این صورت بوده است: «قرآن در آموزش و پرورش حقیقتاً مهجور واقع شده است». معظمله در تبیین آن فرمودهاند: «علت این است که در دورانى طولانى، قرآن در آموزش و پرورش ما، بهخصوص در آن سنین یادگیرى مهجور بوده یا اصلاً وجود نداشته است. آن قدیم - زمان کودکى ما - یک چیزهاى مختصرى بود و بعد به تدریج همینطور کمرنگ شد و بالأخره حذف شد. بعد از پیروزى انقلاب، توقع این بود که یک کارِ کارستانى انجام بگیرد. کارهایى هم شده است، لیکن جاى حضور قرآن در دورههاى گوناگون - چه دبستان، چه دبیرستان و چه راهنمایى - واقعاً خالى است. باید فکر بشود. نه به شکل تحمیلى، نه به شکل بیزارکننده و دورکننده. بلکه به شکل صحیح».
ممکن است بگویند این قضاوت مربوط به ۱۰ سال پیش بوده است و الآن وضعیت بهتر شده است. این ادعا نیاز به دلیل و برهان دارد آن هم با تأکید بر نتایج و فرآیندها، به تعبیر دیگر اگر میگوییم در حال حاضر در مقطع ابتدایی برای پایه اول هر هفته دو ساعت آموزش قرآن و برای پایه دوم تا ششم، سه ساعت آموزش در نظر گرفته شده است، در مقطع متوسطه برای دوره اول، دو ساعت و دوره دوم آموزش قرآن با درس دینی به صورت تلفیقی تدریس میشود، آیا مطمئن هستیم که این اتفاق میافتد؟ یا اینکه اصلاً در برخی مدارس، کتاب قرآن، کامل درس داده نمیشود یا با بیتوجهی درس داده میشود یا معلمی، توانمند درس نمیدهد یا درس میدهد و میرود و بسیاری یاهای دیگر.
اگر میگوییم همزمان با این بودجهبندی در ارتباط با توانمندسازی معلمان قرآن نیز دورههای آموزش ضمن خدمت در کشور برگزار میشود، آیا این دورهها اثربخش و کارا است؟
از جمله اقدامات دیگر گفته شده فعالیتهایی است که به صورت فوق برنامه با عنوان مسابقات قرآن، حفظ موضوعی قرآن، احیای دارالقرآنها در سطح استانها و برگزاری کلاسهای عمومی و تخصصی قرآن، فعالیت مدارس قرآن کریم در سطح کشور در حال انجام است. یا این فعالیتها خوب انجام نمیشود یا کافی نیست و در نهایت به نتیجه مطلوب منجر نمیشود.
پدیده شوم سکوت سازمانی
در یکی از شبکههای اجتماعی با موضوع «مدیریت راهبردی» آمده بود هزینه انتقاد و پیشنهاد که بالا میرود، سازمان دچار سکوت و سپس خفگی سازمانی میشود. در حالی که ایدههای استراتژیک در فضای آزادی و احترام، جوانه میزنند.
اینکه از برخی سازمانها و نهادها به ویژه در حوزه قرآن، اصلاً نمیتوان انتقاد کرد، در حالی که همه ناکارآمدی آنها را میبینند درد بزرگی است. همانند آن داستان خیاطی که برای پادشاه لباسی دوخت که فقط حلال زادهها میتوانند آن را ببینند و کسی چیزی نگفت تا اینکه کودکی از میان مردم فریاد زد؛ این چرا برهنه است؟ و دیری نگذشت که جمعیت یکپارچه فریاد زد که پادشاه برهنه است.
لذا یکی از کارهایی که همه ما میتوانیم انجام دهیم این است که گاهی و نه همیشه خود را به کودکی بزنیم و کودکانه سوال کنیم و اگر چیزی را درک نمیکنیم، زیر سؤال ببریم. به زودی خواهیم دید که چند کودک دیگر نیز سر خواهند آورد. هیچ اشکالی ندارد که ما برخی چیزها را درک نمیکنیم. استراتژیستها جرأت دارند که بدیهیات را زیر سوال میبرند و اگر چیزی منطقی به نظر نمیرسد به راحتی قبول نمیکنند.
بسیاری اوقات مصداق آیه شریفه «وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا» میشویم و از روی ستم یا غرور بدیهیات را انکار میکنیم. چرا کسی جرأت ندارد به آموزش و پرورش بگوید «بالای چشمت ابروست؟». چرا وقتی عملکرد وزارت ارشاد یا شورای توسعه فرهنگ قرآنی انتقاد میشود میگویند این اطلاعات چگونه بیرون درز کرده است؟ چرا نمیتوان گفت شبکه قرآن در شبکههای صدا و سیما یک شبکه مطرود و مهجور است؟
انتقاد ناظر به شناسایی مسائل و موانع
در کتاب «قدرت انتقاد سازنده» پروفسور «هندری وایزینگر» آمده است که «انتقاد سازنده، نقش مهمی در موفقیت فردی و سازمانی داشته است». میل به بهبود، پدیدهای ذاتی است، قسمتی از طبیعت ماست. لذا انتقادات بایستی بهبودگرا باشد. بنابراین در انتقاد سعی این باشد که به تعبیر قرآن ناصح امین باشیم. از این روست که معصومین(ع) همواره یاران خویش را به داشتن برخوردی منصفانه با دیگران تشویق فرمودهاند؛ «الْإِنْصَافُ یَرْفَعُ الْخِلَافَ وَ یُوجِبُ الِائْتِلَاف».
لذا اگر مثلاً از وضع توانمندی و سواد قرآنی فارغالتحصیلان از نظام تعلیم و تربیت عمومی رسمی کشور انتقاد میشود باید ریشهها و علل آن تبیین شود. در این حوزه بپذیریم که خروجی ناقصی داریم آن وقت به دنبال ریشه باشیم. بنابر این دیگر انگشت اتهام مثلاً به سمت معاونت پرورشی نمیبریم؛ چرا که ابزارهای کافی در دست ندارد.
شناسایی مسائل و موانع
از آنجا که چالشهای مرتبط با آموزش عمومی قرآن از سالهای گذشته شناسایی شده بود، استراتژی و راه حلی به نام منشور توسعه فرهنگ قرآنی تصویب شد. بر اساس ماده اول مصوبه جلسه اول شورای توسعه فرهنگ قرآنی در سال ۸۸ «مسئولیت حوزه آموزش عمومی قرآن کشور بر عهده وزیر آموزش و پرورش است» یعنی وزیر آموزش و پرورش بایستی پاسخگوی این وضعیت باشد؛ چرا که قرار بوده از طریق تشکیل یک کمیسیون این حوزه را مدیریت کند. از سوی دیگر قرار بوده طبقه ماده پنج همان مصوبه «در هر یک از وزارتخانهها، ساختار و ساز و کار مناسب برای انجام مسئولیتها، حداقل در سطح اداره کل، تحت نظارت وزیر پیشبینی میشود.» این اتفاق در دو وزارتخانه افتاده ولی متأسفانه در وزارت آموزش و پرورش ـ که جایگاهی بنیادی داشته است ـ بعد از گذشت هفت سال هنوز رقم نخورده و اداره امور دبیرخانه کمیسیون که نیاز به مطالعه، هماهنگی، نظارت و سیاستپژوهی در سطح دستگاهی و نیز فرادستگاهی دارد به عنوان یک کار حاشیهای از طریق یک یا دو نفر نیروی معاونت پرورشی و تربیتی دنبال شده است.
عدم تحول در آموزش و پرورش مشکل اصلی
بنابر این مشکل اصلی عدم تحول در آموزش و پرورش است که نیاز عزم ملی و اراده هماهنگ شخص وزیر آموزش و پرورش با مدیران ارشد آموزش و پرورش برای حل این مسئله دارد. مقام معظم رهبری در سالهای متمادی این مسئله را چه خوب تشخصیص دادند و بیان داشتند که «در دورهى انقلاب، خیلى کارها در آموزش و پرورش انجام گرفته است. اما نظام تحول پیدا نکرده و همان نظام قدیمى است! این عیوبى که شما بهخصوص معلمان قدیمى، کارکُشته، مدیران آموزش و پرورش و پرورشیهاى آگاه و قدیمى معمولاً میشمرند، میگویند درسها حفظى است، قدرت ابتکار را در جوانها به وجود نمىآورد، تأمل نیست، کار متراکم و انبوه است و ...، اینها همه ناشى از همان نظام قدیمى است که از آن وقت مانده است و همانطور که قبلها عرض کردیم، کهنه، متراکم، غبار گرفته، متصلّب، در نظام ما باقى مانده است. البته بیشتر در مسائل روبنائى کارهاى زیادى شده است، کتابها با «بسماللَّه» شروع نمیشد، حالا با «بسماللَّه» شروع میشود. آیهاى قرآن نداشت، حالا دارد. کارهاى خوب انجام گرفته. نه، من حقاً و انصافاً منکر کارهاى خوب نیستم».
بنابراین اعتقاد این است که اگر ادارهکل یا مرکز مستقل تحت نظر وزیر آموزش و پرورش برای مدیریت راهبردی آموزش عمومی قرآن با حضور نیروی انسانی راهبردی، فارغ، فاضل و عاشق تشکیل شود و مشارکت بخشهای ستادی آن مانند شورای عالی آموزش و پرورش، سازمان پژوهش و برنامهریزی، معاونتهای ابتدایی، متوسطه و پرورشی در کنار ظرفیت مؤسسات و سازمانهای آموزش قرآن دولتی و مردمی دیگر حاصل شود شاید آن تحول مورد انتظار مقام معظم رهبری در حوزه قرآن آموزش و پرورش رقم بخورد. وگرنه بایستی در دهههای آینده نیز همچنان همین بگومگوها و انتقادها را شاهد باشیم و با توسعهنیافتگی توسعه فرهنگ قرآنی دست و پنجه نرم کنیم.
پایان کلام را این نشانه وحیانی قرار میدهیم که «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى».
منبع: خبرگزاری بین المللی قرآن